بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
باز هم بعد مدتی برگشتیم.
امیدواریم که انشاالله از این به بعد بتونیم بیشتر در عرصه جنگ نرم خدمت کنیم.
در ضمن انتشار مطالب این سایت بدونه ذکر منبع جایز نیست و حرام است.
دوستان اگر مایل به تبادل لینک و لوگو بودند اطلاع دهند.
یاعلی
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
آقای دولت! لجبازی، کار خوبی نیست. لجبازی، کار بچههاست. لجبازی، گاهی تبعات جبرانناپذیری دارد. پرداخت یارانه نقدی را دست انداختید چون ابتکار دولت قبلی بود. پروژه مسکن مهر را مسخره کردید چون دولتیهای سابق مبتکرش بودند. هر فعالیت دولت قبل را "جنایت" و هر خدمتی را "خیانت" نامیدید.
آقای دولت! ملت همیشه در صحنه ما به سرفه افتادند. چشمهایشان قرمز شد. نفسشان بند آمد. آلودگی هوا از مرز اضطرار گذشت. هزاران هموطن کارشان به بیمارستان کشید و چند نفری هم جان دادند.شما سینه جلو دادید و مصاحبه کردید و با افتخار اعلام کردید: کسی که مملکت را تعطیل میکرد، رفت!
آقای دولت! هنوز هم دارید لجبازی می کنید.باز هم از لج رئیس دولت قبل تصویب کردید که ساعت کاری در ماه مبارک رمضان تغییر نمیکند. این اسمش لجبازی نیست؟ اصلا خبر دارید این ماه با ماههای دیگر سال چه تفاوتی دارد؟ اصلا میدانید غیر از چند وزیر و عضو بلندپایه دولت که به دلیل کهولت سن و بیماری از روزه گرفتن منع شدهاند الباقی باید روزه بگیرند؟ خبر دارید هواشناسی (هواشانسی فعلی) میزان حرارت روزهای در راه را چند درجه پیشبینی کرده است؟
آقای دولت! مردم ما شعور دارند. میفهمند.همه چیز را درک میکنند اما از سر نجابت است که معمولا چیزی را به روی خودشان نمیآورند.لطفا این لجبازیها را تمام کنید.این ماجراجوییها هم به ضرر خودتان است و هم به ملت بینوا آسیب میرساند. اگر این لجبازیها ادامه پیدا کند احتمالا در آینده نزدیک اجازه نداریم چیزی بخوریم چون در دولت قبل هم میخوردیم.اجازه نداریم چیزی بپوشیم چون در دولت قبل هم میپوشیدیم. اجازه نداریم بمیریم. چون در دولت قبل هم میمردیم. اجازه نداریم...استغفرالله!
زیاده جسارت است.
:: موضوعات مرتبط:
حسن روحانی , ,
:: بازديد از اين مطلب : 589
چندسال پیش در همین دوران عده ای به خیابان ها ریختند و کشتند و آتش زدند و خیانت کردند. افرادی که به دستور عده ای قدرت طلب که شهوت قدرت و پست و مقام کورشان کرده بود و نام خودشان را اصلاح طلب گذاشته بودند پس از انتخابات پرشکوه سال 88 و شکست سنگین از مردم به منظور گرفتن انتقام از ملت به بهانه تقلب و مشروعیت نداشتند نظام دستور اغتشاش و شورش را صادر کردند.
عده ای از طرفدارانشان هم که از همه جا بی خبر بودند در دام قدرت طلبان افتادند و حس خود چگوارا پنداری به آنها دست داد و خود را قهرمان جنبشهای انقلابی دانستند و به خیابان ها ریختند و تا توانستند به کشور خیانت کردند.
اما حالا در سال 93 در همان نظامی که می گفتند مشروعیت ندارد همان عده قدرت طلب در خیلی از پست ها و مقام های دولتی مشغول به کار شده اند و دیگر خبری از آن حرف های چند سال پیش نیست و انگار این وسط طرفدارانشان باید قربانی شهوت قدرت آنها می شدند و عده ای کشته ، عده ای زخمی و عده ای بازداشت.
بعضی ها هم در خانه های خود پاهایشان را روی هم گذاشته اند و سر وقت غذایشان را میل می کنند و این وسط کلاه گشاد بر سر کسانی رفت که خود را شیفته این افراد می دانستد. همان هایی که مدام فریاد می زدند رأی من را پس بدهید! البته شعار آنها درست بود اما مخاطبشان را شتباه گرفته بودند.
فته گران باید بدانند رأی شما را آنهایی باید پس بدهند که شمارا فریب داده اند و امروز در پست و مقام های دولتی همان نظامی که می گفتند مشروعیت ندارد به ریش من و شما می خندند.
و امروز در پست و مقام های دولتی همان نظامی که می گفتند مشروعیت ندارد به ریش من و شما می خندند.
پیامبراکرم(ص):حیا دوگونه است:حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل، علم است و حیاء حماقت،نادانى است.
آقا مهراب کوچولو و دوستاش برای همراهی تیم ملی فوتبال رفتن برزیل و این مسئولیت خطیر و سخت رو به جان و دل خریدند و حسابی مشغول روحیه دادن به بروبچ تیم ملی هستند.
حالا یه عده بیکار تو ایران نشستند گیر دادند که چرا مهراب کوچولو با سبیل های فرمون دوچرخه ایش به همراه دوستاش با پول بیت الحال رفتن صفا سیتی و اونجا با شلوارک عکس انداختند و با شلوارک تو برزیل می چرخند.
مهراب کوچولوی ما ناراحت شده و گفته ما با پول بیت الحال نرفتیم و یه شرکت اسپانسر ما بوده. خب راست میگه بچم. این اسپانسره همون شرکت مسافرتی هست که خیلی خیلی اتفاقی و بدون هیچ دلیل خاصی، فدراسیون فوتبال حق فروش بلیتهای جام جهانی رو خیلی اتفاقی به اون داده ها. احتمالا هم این شرکته پول اضافی داشته خواسته یه جوری بریزه دور به ماچه.
پسر کوچولوی ما وقتی دیده همه بهش گفتن کوچولو چرا با شلوارک رفتی تو خیابون یاد بچگیاش افتاده و گفته من تو حموم اینجوریم و لب دریا اونجوری. الهی عمو فدات بشه شوپولی، توکه اونجاها اینجوری هستی خب تو خیابون هم همینجوری باش و یهو تی شرتت رو هم در بیار دیگه. یا اگه رفتی مهمونی یا با شلوارک برو یا اصلاً همون رو هم نپوش بعد به میزبان بگو من تو حموم هم همینجوری میرم. والا.
آقا کوچولو که خیلی ناراحت بوده گفته که من نماینده ایران در برزیل نیستم و بار مسئولیتی روی دوشم نیست و توقعی از من نداشته باشین. خب راست میگه دیگه. نمیدونم کیا هی تو گوش ما داد میزدند یه گروه از سفیران فرهنگی کشور به زودی راهی برزیل می شوند برای حمایت از تیم ملی. باور کن منظورشون مهراب کوچولو و دوستان نبوده ها احتمالا منظورشون پسر مدیر شبکه یک بوده.
اما از حق نگذریم همونطور که مهراب جون گفته نباید از مهراب کوچولو و دوستان شلوارک پوششون توقعی داشته باشیم. اصلاً توقع از کسایی که به مردم کشورشون اهمیت نمیدن و اونارو تحقیر میکنند و خودشون رو بالاتر از بقیه میبینن توقع زیادیه. والا ما باید خیلی پررو باشیم که مهراب کوچولو و دوستاش توقع داشته باشیم.
ما باید از رسانه ملی توقع داشته باشیم که برنامه های نود قسمتی رو به دست افرادی میده که اصلاً مردم کشورشون براشون مهم نیستند و با این تفکرات ضد فرهنگی در پی ساخت برنامه هایی فرهنگی برای مردم ما هستند مثل ساختمان پزشکان.
ما باید از اون جوون های مسلمان انگلیسی توقع داشته باشیم که از یک کشور کفر پاشدن اومدن به یک کفرستان دیگه تا در کنار تماشای فوتبال به فکر فرهنگ سازی و تبلیغ اسلام باشند نه از اونایی که از یک کشور مسلمان رفتند به یک بلاد کفر و در پی عشقوحال و خوشگذرونی خودشون هستند به اسم سفیران فرهنگی.
ما باید از خودمان توقع داشته باشیم که چرا عاشق سینه چاک برنامه های افرادی هستیم که دغدغه های مارا به تمسخر می گیرند و خودشان را از ما بالاتر می دانند. افراد به اصطلاح هنرمندی که دچار غرور و خود برتربینی هستند و در برابر کوچکترین واکنشها به رفتارهای آن ها، مردم را آماج توهینها و تحقیرهای خودشان قرا می دهند.
پ,ن : مشکل اینجاست که شاید آقای قاسم خانی تو خانواده ای بزرگ شده که شرم و حیا براشون معنای نداشته. چراکه ماها جلوی پدر و مادرمون پاهامون رو دراز نمی کنیم و یا با شلوارک و زیرپیراهن نمی شیم تا شرم و حیا رو حفظ کنیم. چون معتقدیم اگر همین شرم و حیای کوچیک از خانه ها حذف بشه زمینه ساز پاک شدن شرم و حیاهای بزرگتی در جامعه میشه. درک نکردن حیا توسط آقای قاسم خانی را می تونیم در سریال ساختمان پزشکان ببینیم که در اون زندگی خصوصی دو زوج جوان بارها توسط برادر شوهر مورد بی حرمتی قرار می گرفت. پس آقای قاسم خانی ما باید هم از شما توقعی نداشته باشیم...
ناخدای انقلاب : وظیفهی همهی ما این است که سعی کنیم کشور را مستحکم، غیر قابل نفوذ، غیر قابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و نگه داریم؛ این یکی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است که ما مطرح کردیم. در اقتصاد مقاومتی، یک رکن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد باید مقاوم باشد؛ باید بتواند در مقابل آنچه که ممکن است در معرض توطئهی دشمن قرار بگیرد، مقاومت کند.
باتوجه به بیانات رهبر معظم انقلاب می توان گفت کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران توانسته مفهوم اقتصاد مقاومتی را خوب درک کند و آنرا در فوتبال مقاومتی به نمایش بگذارد.
فوتبالی که در مقابل ابرقدرت این ورزش یعنی آرژانتین سر تعظیم فرو نیاورد و با تمام وجود در مقابل آن ایستادگی کرد و بارها توانست خطرات جدی را برای آرژانتین به وجود بیاورد و این همان مقاومتی است که ما در اقتصاد نیازمندیم.
اقتصادی که باید در سایه تلاش و همدلی و هماهنگی با قدرت و با افتخار و بدون ترس از دشمن و دشواری ها و شکست ها با تکیه بر اراده ملی و استعداد های درونی به جلو پیش برود و متکی بر هیچ عامل خارجی نباشد.
اقتصادی که در کنار مقاومت گاهی باید به جلو یورش ببرد و مانند قوچان نژاد موقعیت های ضربه زدن به اقتصاد دشمن را هم فراهم کند هرچند تمام دنیا علیه ما باشند و داور جهان (سازمان ملل) مانند پنالتی که بر روی دژاگه نگرفت، چشم بر خطاهای دشمنان بپوشاند.
در اقتصاد مقاومتی باید مانند فوتبال مقاومتی ایران و آرژانتین از جان و دل تلاش کنیم و مقاومت کنیم تا شاید شاید شاید بهترین اقتصاد دنیا مانند مسی بهترین بازیکن دنیا بتواند بعد از دفع چندین موقعیت خطرناک در دقیقه های پایانی گل بزند که آن هم انگیزه ما را کم نخواهد کرد چرا که خوشحالی دشمن نشان خواهد داد ما در کارمان موفق بوده ایم.
نباید یادمان برود فارغ از هر نتیجه ای که اقتصاد مقاومتی در بر خواهد داشت نکته اصلی آن این خواهد بود مانند فوتبال مقاومتی که ایران در مقابل آرژانتین به نمایش گذاشت ما در برابر ابرقدرت ها حرفی برای گفتن خواهیم داشت و مثل کشوری از پیش باخته نخواهیم بود و این نشانه اقتدار و عزت و شرف و سربلندی کشور و ملت ما خواهد بود.
پ,ن : آقای کی روش کاش مسئولین ما اندکی مانند شما گوش به فرمان رهبر انقلاب بودند.
یه وقتایی زندگی به آدم فشار میاره. نه خود زندگی بیشتر افرادی که تو این زندگی هستند. مخصوصاً اگر آدمی باشی که کل زندگیت رو برا یه هدفی تو یک راهی دویده باشی و تا تونستی باشند آدمای توی اون راه جلوی پاهاتسنگ انداختهباشند و ازپشتخنجرزده باشند.
این اتفاق برا منم افتاد. کل جوونیم رو توی بسیج و سپاه جاهای فرهنگی گذروندم به امیدی که برای این انقلاب کاری کرده باشم تا فردا روز قیامت چشمم تو چشم شهیدی افتاد خجل نباشم. اما تو همین راه تا تونستند خنجر زدند. تا تونستند سنگ جلوی پا انداختن. نه غریبه ها نه. بیشتر همون هایی که تو همین راه بودند که البته فقط جسمشون تو این راه بود و روحشون تو صفا و سیتی.
اینقدر که بهم فشار اومده بود و خیانت دیده بودم و ریای بقیه رو دیده بودم از همه بیزار شده بودم. گفتم دیگه بسه تا همینجاش هم زیادی اومدم. شمارو بخیر و مارو به سلامت. از دفتر امام جمعه و بسیج و سپاه و ... همه جا خودمو کشیدم کنار و گفتم من دیگه هیچی برام مهم نیست.
روز اول، روز دوم، روز سوم رسید و شب در عالم خواب دیدم یه نفر با کلاه، عینک و لباس نظامی شهید چمران داره نگاهم میکنه. خوب که دقت کردم دیدم آقا مصطفی داره نگاهم می کنه. نگاهش پر بود از توقع و ناراحتی. تا اومدم حرفی بزنم روش رو برگردوند و رفت. هرچی دویدم دورتر می شد. هی داد زدم آقا مصطفی، آقا مصطفی... اما اون رفت. خسته شدم و وایسادم. دیدم یه رزمنده بسیجی داره بهم میخنده. رفتم جلو باهم کلی حرف زدیم که یادم نیست چی گفتیم. اما حرف آخرش یادمه که گفت : فلانی بخاطر ما برگرد.
تا این رو گفت صدای الله اکبر به گوشم خورد. یدفه از خواب پریدم دیدم اذون صبح شده و صدای مؤذن میاد. مو به تنم سیخ شده بود. تازه فهمیده بودم چه اشتباهیی کرده بودم. تازه فهمیده بودم چمران ها از همه چیزشون گذشتند تا ما ها از این راه نگذریم اما حالا بخاطر چندتا آدم ریاکار دارم از همه جا خودم رو عقب می کشم.
و چند وقت بعد معبر سایبری فندرسک شروع به فعالیت کرد. آقا مصطفی بازهم بیا و مارا از این منجلاب ریا و غرور و خیانت بیرون کش. اینجا گاهی زمین دلتنگ چمران ها می شود. مدتی است در های شهادت را بسته اند. اینجا فرشته گان لیاقت شهادت را احتکار کرده اند. روزگار گرانی انسانیت است. نمیدانیم امروز در همان راهی هستیم که فردا خواهیم بود یا فردا در راهی هستیم که امروز نخواهیم بود. فقط بگویم انسان بودن سخت است باور کن. هدف را گم کرده ایم و به گمانمان دین هدف نهایی ماست. غافلیم از اینکه دین فقط راهیست برای رسیدن به معبود. معبودی که برای دور زدن عقایدمان آنرا پشت دین پنهان می کنیم. آری اینجا دوران گرانیست. بیا و خریدار ما بی دلان باش...
تقدیم به روح پرفتوح شهید دکتر مصطفی چمران صلوات...
پ,ن : خیلی وقت ها از خودم بدم میاد. وقتی کارهای که انجام میدم رو خوب نگاه می کنم می بینم چقدر با چیزهایی که شهدا می خوان فاصله دارم. اصلا فکر نمی کردم یه روز یه شهید بیاد بخواب من نالایق. این نشون میده شهدا به ماها نظر لطف دارن اما کارهامون اینقدر زشت و بد هست که گاهی اونها مجبور میشن برا برگردوندن ما بیان به خواب ما. اما بازم بر نمی گردیم. خودمو میگم نه شما من فقط ادای برگشته هارو در میارم وگرنه حال و روزما این نبود. جسم من برگشته و باطنم در گمراهیست...
اين وبلاگ تحت حمايت هيچ ارگان و نهادي نمي باشد و در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي توسط افسران جوان جنگ نرم در استان مرکزی طراحي شده است
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه هرگونه کپی برداری بدون ذكر منبع ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد و شرعا حرام می باشد .
معبر سایبری ساوه از جمعی وبلاگ های ارزشی استان مرکزی