
1-داشتم چند روز پیش تو یه خیابون میرفتم پلیس داشت, از دور زدن ممنوع دور میزد و وقتی یک بنده خدا برگشت گفت چرا این کارو میکنید مثلا مجری قانونید, نزدیک بود آن بنده خدا را بزنند
2-یه دفعه هم داشتم راه میرفتم یک دفعه دیدم کشت پلیس داشت میزد به یه پیرزن ولی ناگهان ترمز زد, پیرزن میوه در دستانش بود که ناگهان چون ترسیده بود نایلونش پاره شد و میوه ها روی زمین پخش شد پیرزن تا آمد میوه ها را جمع کند از وسط خیابان نصفش زیر چرخ ماشین ها له شد و گشت یک لحظه هم نایستاد و فرار کرد
پ.ن.1:قضاوت با خودتان
پ.ن.2:لطفا نگید چرا اینا رو انتشار میدم چون نیمیتوانیم از حقایق چشم پوشیب کنیم و امثال این آدم ها این کار ها را انجام میدهند و به نام رهبرمان تمام میشودو...
:: بازديد از اين مطلب : 919
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0