سلام
چقدر سریع یک سال گذشت.
انگار همین دیروز بود سر سفره افطار میشستیم و نان و پنیر و...
انگار همین دیروز بود که توی دل شب قرآن روی سر گرفتیم و "بک یا الله" گفتیم. چه سال عجیبی بود. با همه ی فراز و نشیب هاش گذشت اما چه جوری؟
یادتونه شب های احیا وقتی قرآن سرمون بود چقدر از خدا طلب خیر برای یک سالمون رو کردیم؟ چقدر حاجت های مختلفی از خدا خواستیم؟ قبولی در دانشگاه، عزیز شدن پیش دوست و آشنا، موفقیت در کار، شغل خوب، همسر، خونه، سلامتی، عمر طولانی و ....
خدا رو شکر که هم سالم هستیم و زنده. خیلی ها امسال دیگه بین ما نیستند و جاشون بین ما خالیه.
خدا رو شکر که به خیلی از خواسته هامون رسیدیم. اما....
راستش رو بخواین امسال وقتی تلویزیون حلول ماه رمضان رو تبریک گفت هم خوشحال شدم هم ناراحت. خوشحال از خیر و برکاتی که قسمتم شد و ناراحت...
آخه توی ماه شعبان روز نیمه که شد در همون روزهای شادی و جشن جاتون خالی رفته بودم جشن. یه کلیپی پخش شد که دلم رو آتیش زد. توی کلیپ از قول امام مهربونمون گفته شد: "هر روز به یاد شما فرزندانم هستم. برای گناهانتان اشک میریزم و استغفار می کنم. هرشب بعد از دعاهایتان آمین می گویم ...ولی انگار همه مرا فراموش کرده اند. کسی به یاد غربت و تنهایی من نیست. کسی به فکر ظهور من نیست تا از این زندان غیبت رها شوم. همه مرا برای خودشان می خواهند...".
اشک همچون باران بهاری از چشمانم جاری شد. راست می گفت، یک سال گذشت و وای برمن. همش به فکر خودم بودم. شب قدر و احیا، همش برای خودم دعا کردم و او برای من. چه رفاقت یک طرفه ای!
ماه رمضان آمد غافل از این که ای کاش اولین افطاری ام را در کنار مولایم نیستم و او تنهاست.
مولا جان کاش می دانستم کجایی و چگونه افطار می کنی؟
مرا ببخش قول می دهم دوستی ام را ثابت کنم. قبل از هر افطار و سحری به یاد فرجتان دعای فرج می خوانم و موقع قرآن سر گرفتم اول از همهتو را میخواهم.
مولای من در این ماه مبارک التماس دعای خاص دارم.
اللهم عجل لولیک الفرج
:: بازديد از اين مطلب : 862
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0