نوشته شده توسط : خادم سایبری

 افسران - شهدای هسته ای

 


:: بازديد از اين مطلب : 1116
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
تاريخ انتشار : پنج شنبه 28 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 اوباما در جزیره!/ کارتون: جواد طریقی اکبرپور



:: بازديد از اين مطلب : 1350
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
تاريخ انتشار : چهار شنبه 27 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 سلام رئیس جمهور محبوب سال 84 من. همان محمودی که وقتی آمد انگار خستگی سال ها از دوشمان برداشته شد. مردی از جنس خود مردم. به سادگی و خاکی بودن خود مردم. آنقدر دوستت داشتیم که یادمان می رفت در کشور گرانی و سختی هست. آنقدر برایمان محبوب بودی که تا تصویرت از صفحه پیکسل پیکسل تلویزیون خانه مان پخش می شد نا خداگاه خنده ای از شوق بر لبانمان جاری می شد. کاپشن تابستانه ات مد سال شده بود. یادش بخیر آن زمان یوزارسیف که پخش می شد ناخداگاه تو را به یاد همه می انداخت و چه پیامک های که برایت ساخته نشد. چقدر خوش بودیم و خرم. یادش بخیر وقتی بنزین را سهمیه بندی کردی کشور به تکاپو افتاد. خیلی ها با مشکلات جدی روبرو شدند حتی خود من. اما باز هم خندیدیم. یادش بخیر وقتی سفرهای استانی را شروع کردی، کی کی می کردیم که به شهر ماهم بیایی. یادش بخیر به هر اداره می رفتیم مسئولین برایت بلند می شدند و تکریم می کردند. یادش بخیر یادش بخیر. انگار به کشور خون تازه تزریق کرده بودند. اما کاش در همان سال ها می ماندیم. ای کاش بعد از انتخابات سال 88 تغییر نمی کردی. آن هم چه تغییری. آنقدر مردم دوستت داشتند که دچار احساسات کاذب شدی. تاجایی که وقتی رهبری جلوی همه ما می دوید و تو پشت سر رهبر و ماهم پشت سر شما با خودت فکر کردی ملت به دنبال شما می دوند نه رهبری، و لحظه ای از دویدن پشت سر رهبری مکث کردی و دیدی چه راحت مردم از کنار تو گذشتند و به دنبال رهبر دویدند. آنجا نمیدادنم با خودت چه فکر ها که نکردی و چقدر پشیمان شدی. یادت که می آید منظورم چیست؟ قهر 11 روزه، جریان انحرفی، خرج های اضافی از بیت المال و دروغ ها و ... . در اصل شباهت تو با مختار همین بود که هر دوی شما از شناخت امام زمانتان غافل شدید. مختار به دنبال فرقه کیسانیه رفت و تو به دنبال مکتب ایرانی. کم کم داشت باورمان می شد چیز خورت کرده اند. کسی باورش نمی شد که تو همان محمود سال 84 باشی. اینبار کاملاً تغییر کرده بودی. گرانی بود اما منکر بودی، تورم بود اما منکر بودی، فساد اقتصادی در دولتت بود اما هنوز حرف از اسامی مفسدین دولت قبل می زدی، فامیل بازی در دولتت بیداد می کرد اما بازهم منکر بودی و ... .

587760_vs1xwmss.jpg

چقدر بخاطر تو تحقیر شدیم. به ما می گفتند این همان محمودیست که اینقدر از آن حمایت می کردید. ببینید به کجا رسیده. ما هیچی ما به کنار اما ناخدای انقلاب از آبروی خودش برایت مایه گذاشت. یادت که هست؟ با این حال ناخدا می گفت مسائل را بزرگش نکنید اما تو دست بردار نبودی. همه را خسته کرده بودی. کل کشور را فدای تار موی یک نفر کردی. همان انحرافی را می گویم. نتیجه اش این شد که تا یک سوزن در کشور کمیاب می شد همه چیز گران می شد چون اعتماد ملت را از دست داده بودی. کلا دولت، دولت کارمندان بود تا کارگران.تا هوا گرم می شد کارمندات تعطیل و کارگران هیچ، تا هوا سرد می شد کارمندان تعطیل و کارگران هیچ، تا گردوغبار می شد تا عید می شد و تا بین التعطیلین می شد کارمندان تعطیل و کارگان هیچ. نه پاداشی و نه سبد کالایی برای کارگران. اوج بی عدالتی را در حق کارگران بجا آوردی.  از این آخر ها می گفتم خدا کند زودتر دوره ات تمام شود تا خرابکاری تازه ای نکرده ای. دوست داشتم حتی شده کوچکترین خاطره شیرینی که از رئیس جمهور سال 84 داشتم از دست ندهم اما حتی یک خاطره شیرین هم از آن محمود 84 نداشتی. آن زمان که آمدی بیکار بودم اما دل خوش حالا هم که رفتی بیکار هستم اما کو دل خوش؟ تمام بچه های مسئولین سرکار بودند و بعضی از مسئولین خدا را بنده نبودند. کم کم یاد دولت اصلاحات افتادیم. اینبار هردفعه تصویرت از صفحه پیکسل پیکسل همان تلویزیون قدیمی مان پخش می شد نا خداگاه کانال تلویزیون را عوض می کردیم. چاره ای نداشتیم. از دروغ خسته شده بودیم، از دو رویی خسته شده بودیم از تو خسته شده بودیم. 
اما حالا که رفتی ای به تو خدا قوت می گویم. من همان آدمی هستم که به تو رأی دادم. تمام اشتباهاتت را دیدم اما منکر خوبی هایت نیستم. بی وقفه کار کردنت، روحیه جهادیت، پشتکارت، باج ندادن به بعضی ها، احترام به فقرا و ... . تا قبل از تو ما حسرت داشتن یک خط موبایل را داشتیم اما حالا حسرت نداشتن آن را. تا قبل از تو عابر بانک ها برایمان بی معنی بودند اما الآن اول هر ماه رزق یک خانواده را از آن بیرون می آورند. تا قبل از تو اینترنت و دولت الکترونیک معنا نداشت اما الآن حتی آب خوردنمان را از اینترنت سفارش می دهیم. تا قبل از تو آرزو داشتیم تا جو کره زمین برویم اما تا نزدیک ماه هم رفتیم. بماند اینقدر کار مثبت کردی که مجال گفتنش نیست. اما کاش همان محمود سال 84 بودی. آن دکتر خوش روی سال 84 را با هیچ دوره ای عوض نخواهم کرد. حالا که تمام آن سالهای پر فراز و نشیب تمام شد من هم مثل ناخدای انقلاب از تمام اقدامات خوبت حمایت خواهم کرد اما از اشتباهاتت هرگز. رئیس جمهور محبوب بعد از 8 سال کار مداوم به تو می گویم خدا قوت، خسته نباشی. امیدوارم وقتی خودت به پشت سرت نگاه می اندازی لااقل از کار های خوبت راضی باشی و از اشتباهاتت پشیمان. همین برای ما بس است. 
به امید بهار واقعی نه بهار دروغین انحرافی. یا حق



:: بازديد از اين مطلب : 1287
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
تاريخ انتشار : دو شنبه 25 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 ماهواره‌ها ، ابزار شبیخون فرهنگی

ماهواره‌ها ، ابزار شبیخون فرهنگی

مقاله در ادامه مطلب...



:: بازديد از اين مطلب : 1077
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
تاريخ انتشار : دو شنبه 25 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 

 

ما هستی خویش به ولی می بازیم

عشقی که به عشق ازلی میبازیم

این بار  امانت  که خدا داد به  ما

جانی است که بر سیدعلی میبازیم



:: بازديد از اين مطلب : 796
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
تاريخ انتشار : دو شنبه 25 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 سیاست حضرت مهدی (ع) چیست؟

زراره از امام صادق(ع) پرسید: آیا روش و سیاست حضرت قائم(ع) همانند روش پیامبر(ص) خواهد بود؟ امام فرمود: هرگز ، هرگز؛ ای زراره! او سیاست پیامبر(ص) را در برخورد با دشمنان در پیش نمی گیرد... حضرت قائم(ع) ، سیاست کشتار را در پیش می گیرد و طبق دستوری که دارد ، رفتار می کند و توبه کسی را نمی پذیرد. امام باقر(ع) فرمود: ...حضرت مهدی(ع) کار (کشتار) را به جایی می رساند که بسیاری از مردم می گویند ، این شخص از آل محمّد(ص) نیست و اگر از اهل بیت پیامبر بود ، رحم می کرد. و نیز فرمود: حضرت قائم(ع) کشتار زیادی می کند و به یقین اولین کشتار را در قبیلۀ قریش خواهد داشت.

{ موعودنامه ، مجتبی تونه ای ، 1389 ، ص143}

 

توضیح بیشتر: البته باید بگم این طوریام نیست که وقتی آقا ظهور کنه به کسی رحم نکنه و یا توبه کسی قبول نشه. طبق روایات حضرت تا 7 سال (حالا این 7 سال چه قدر طول میکشه رو دیگه خدا بهتر میدونه) صبر میکنه و کفار و کسایی که از دین خارج شدنو به حق دعوت می کنه و بعد از اونه که امام  سیاست جنگ و کشتار رو پیش میگیره.



:: بازديد از اين مطلب : 1053
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
تاريخ انتشار : دو شنبه 25 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 

 

 


توصیف آن لحظات ناب برایم ممکن نیست، اما می خواهم چند خطي بنويسم.

ساعت 7شب به حرم رسیدم، احساس میکردم گنبد امروز طلایی ترشده است. بوی خوشی مشام را نوازش می کرد. نمی دانم از استرس نرسیدن بود یا از شوق اولین دیدار که یک ساعت زودتر رفتم.


مدام درذهنم نحوه برخوردم با آقا را بازسازی میکردم. مدتهاست این موضوع ذهنم را مشغول کرده. حرفهای زیادي برای گفتن داشتم،که سعیم براین بود با مرور مداومشان چیزی از قلم نندازم.


جلوی تالار آیينه به انتظار نشسته بودم. آن چند دقیقه به سالی گذشت. با هر رفت وآمدی نیم خیز میشدم به سمت در، می ترسیدم دیر شود. درحال مرور حرفهایم بودم، که دیدم اقا سید مسعود خامنه ای تنها به سمت ضریح می روند. با تعجب به جواد (برادرم) نگاه کردم.اوهم پی به شوق من برای این دیدار برده بود وخودش هم مملو از اشتياق بود. یک لحظه سادگی وغربت رهبرم  وفرزندانش ذهنم را مشغول کرد، کاش مردم ما خیلی چیزها را می دیدند ومی دانستند.


بعداز هماهنگی وگذشتن از گیت بازرسی وارد تالار آيينه شدم. رفتم صف دوم نماز نشستم. آنجا نزدیکتر به آقا بود. جزء اولين نفرات بودم. دانه های تسبیح رادر بین انگشتان می چرخاندم وخدا را سپاس می گفتم. زمان دیر می گذشت، انگار ثانیه ها نیز انتظار ميكشيدند.


دانه های تسبیح را می چراخندم که محافظان بلند شدن.احساس می کردم الان قلبم از جا در می اید. آقا با قدمهايي آرام ولبخندي بر لب وارد شدند. فقط نگاه میکردم وسعی در کنترل اشکاهایم. انجا بودم اما نبودم.


بر روي سجاده كه پارچه اي سفيد رنگ بود ايستادند. تمام حركاتشان برايم جذابيتي خاص داشت. زمزمه هاي زيرلبشان را مي شنيدم. به آرامي اقامه ميگفتند. صوت زيباي عربي آقا آرامشي به من ميداد. انگار در دنيايي ديگرسير مي كردم. چشمانم بسته بود وفقط گوش ميكردم...


مکبر الله اکبر گفت، تازه فهمیدم وقت بستن نماز است. نیت کردم: " سه رکعت نماز مغرب به امامت امام خامنه ای به جا مي آورم قربة الی الله...  الله اکبر... "


نماز که تمام شد، سجده شکر به جا آوردم. آقا هم بعد از سجده بلند شدن و روی صندلی کنار سجاده نشستن و ذکرمی گفتند. نمی توانستم چشمان متحیرم را از چهره مبارکشان جدا سازم. همش فکر می کردم خوابم واین یک رویاست. دوست نداشتم این رویا نقطه پایانی داشته باشد.


بعد از اتمام اذكار، آقا نماز مستحبی خواندند وبعد مکبر ندای قدقامت الصلاة را سرداد. باید نمازعشا را شروع می کردم، دلم نمی خواست چراکه هر لحظه به پایان این رویا نزدیک تر می شدم.


نماز که تمام شد باز هم سجده شکر کردم. سرم را بلند کردم وباز هم محو تماشای امام خود شدم. نگاهم به ايشان دوخته شده بود كه پسرآقا سید مسعود خامنه ای كه فكر كنم حدود 3سال داشت آمد وجلوی آقا که در سجده بودند چهارزانو نشست. انقدراین کودک زیبا با زبان  شیرین خود " آقا جان " میگفت که نظر همه ی جمعیت اندکی که بودند را به خود جلب کرده بود. آقا سر از سجده برداشتند وزیر لب با لبخند جوابي به کودک دادند که متوجه نشدم. دوباره بلند شدند و روی صندلی نشستند و ذکر میگقتند. اما این کودک دست بردار نبود وبا صدایی دلنشین " آقا جان " میگفت.


بعد از گفتن اذکار آقا بلند شدند وتا همه از نزدیک با ایشان دیدار داشته باشند.

سریع بلند شدم وتوی صف ایستادم. دل توی دلم نبود. نفس نفس ميزدم. از بين صف آقا را نگاه ميكردم و براي لحظاتي چشمانم را ميبستم و نفس عميق ميكشيدم. تا اینکه نوبت به من رسید. جلو رفتم، مبهوت بودم سلام كردم و با لبخند عليكم السلام گفتند ومانند پدری مهربان دست روی سرم کشیدند تا آرامم كنند ومن از آقا خواستم تا لحظاتی مرا در آغوش بگیرند، که ایشان دستانشان راباز کردند ومن را بغل کردند. انگار ديگر روي زمين نبودم. اصلا حال خود را نداشتم. آن لحظه حقيقي رخ داده بود. امام خود را ديده بودم. بوي ايشان همه ي وجودم را فراگرفته بود.


همه ي حرف هايم فراموشم شده بود. خیلی مدت بود که با خودم میگفتم اگر دیدار هماهنگ شود از آقا میخواهم انگشترشان را به من بدهند. اما نشد، یعنی نتوانستم. زبانم قفل شده بودونتوانستم بگویم. اصلا توي حال خودم نبودم.


محافظین راهنماییم میکردند تا بیرون بروم، اما دلم نمیگذاشت. پاهايم حركت نميكرد. صورتم سمت آقا بود و محافظين مرا به بيرون هدايت ميكردند. مدتي را هم در پله ایستادم تاشاید دوباره بتوانم ببینم، اما نشد. ديگرتمام شد.


از تالار خارج شدم. ناراحت بودم از اینکه زود تمام شد و خوشحال از اینکه امام خود را دیده بودم. شور ونشاط خاصي در وجودم احساس ميكردم. درونم غوغايي بود. فقط صورت اقا جلوي چشمانم بود و امید دیداری دوباره آرامم میکرد.



:: بازديد از اين مطلب : 1016
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
تاريخ انتشار : دو شنبه 25 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 معبر سایبری فندرسک برای دوستداران و دلدادگان امام رضا (ع)، بنر با کیفیت تبریک میلاد این ا مام عزیز رو با اندازه 66  در 200 طراحی نموده است که می توانید فایل لایه باز با فرمت PSD آنرا در ادامه مطلب دریافت و نام سازمان یا ارگان مربوطه را در آن وارد نموده و این بنر را نصب نمایید.

587760_hdbzngqw.jpg

جهت دریافت فایل PSD به ادامه مطلب مراجعه نمایید.



:: بازديد از اين مطلب : 940
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
تاريخ انتشار : دو شنبه 25 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : خادم سایبری

 شهدارايادكنيد،حتي باذكريك صلوات...!


شهید زین الدین : اگر کسی در شب جمعه مارا یاد کند ، ما نیز او را نزد ابا عبد الله یاد میکنیم
 
شادی روح شهدا صلوات....



:: بازديد از اين مطلب : 958
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
تاريخ انتشار : شنبه 23 شهريور 1392 | نظرات ()

نوروز تان فاطمی

اشکان دو چشمان ترم چون دریاست/ امسال تمام روزیم از زهراست(س)/ از بوی تنور فاطمه(س) فهمیدم/ سالی که نکوست از بهارش پیداست/ سال نو مبارک/
اين وبلاگ تحت حمايت هيچ ارگان و نهادي نمي باشد و در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي توسط افسران جوان جنگ نرم در استان مرکزی طراحي شده است طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه هرگونه کپی برداری بدون ذكر منبع ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد و شرعا حرام می باشد . معبر سایبری ساوه از جمعی وبلاگ های ارزشی استان مرکزی

صفحه قبل 1 ... 43 44 45 46 47 ... 62 صفحه بعد